امروزه مسئله دیجیتال مارکتینگ از جمله داغ ترین مباحث در زمینه بازاریابی است. می توان گفت کمتر کسب و کاری وجود دارد که اندکی پس از آغاز به کار ایدهی توسعه بازار خود را از طریق دیجیتال مارکتینگ در سر نپرورانده باشد.
در این سری از مقالات سعی شده است تا بازاریابی به طور خاص از منظر دیجیتال مارکتینگ بررسی شود و علاوه بر ذکر مفاهیم تئوریک به زبان قابل درک، نمونه های عملی و تجارب با ارزش از زاویه دید یک مدیر ارشد با سابقهی سالها فعالیت در حوزه دیجیتال مارکتینگ نیز گنجانده شود.
با توجه به گسترش ارتباط مردم و حضور آنها در رسانههای دیجیتال مانند موبایل و وب، بازاریابان متوجه شدند میتوانند برای بازاریابی محصولات و خدمات خود از این مسیر استفاده نمایند. در واقع در فضای بازاریابی به دنبال محلی هستیم که توجه مخاطب در هر عرصه و زمانی به آن جلب شود.
بیلبوردهایی که در اتوبانها نصب شدهاند، پاسخی به حضور مخاطبین در بزرگراهها و ترافیک هستند و هدف استفاده از توجهی است که میتوانند داشته باشند. دیجیتال مارکتینگ نیز بدین شکل به وجود آمد. با توجه به حضور مخاطب در فضای دیجیتال رستهای از ابزارها با ویژگیهای خاص خود به وجود میآیند تا بتوانند در فضای دیجیتال به اقدامات بازاریابی بپردازند.
دیجیتال مارکتینگ نوعی از بازاریابی است که به جای رخداد در فضای واقعی در فضای دیجیتال اتفاق می افتد. هرچند برای یک کسب و کار تفکیک این دو مورد چندان صحیح نیست. زیرا هر کسب و کار دارای برنامه بازاریابی مشخص است که در آن برخی از حرکات بازاریابی و نقاط تماس (touch point) به دلیل آنلاین بودن مشتریان از طریق دیجیتال مارکتینگ و فضای آنلاین صورت میگیرد.
قبل از آن که بخواهیم وارد بحث دیجیتال مارکتینگ شویم، باید با بازاریابی آشنایی پیدا کنیم. بازایابی نگرش های مختلفی دارد. برخی ممکن است بازاریابی را با مفهوم ویزیتوری اشتباه بگیرند. بازاریابی به معنای یافتن بازارهای جدید و همچنین مشتریانی که به محصولات و خدمات ما نیاز دارند، میباشد.
بازاریابی دارای مکاتب و مراحل مختلفی است. اما جامعترین و تجویزی ترین و مرحله بندی ترین بازاریابی متداول فیلیپ کاتلر میباشد. تعریفی که کاتلر از بازاریابی ارائه میدهد :”بازاریابی طیف وسیعی از فعالیت هایی است که به قصد انجام مبادلاتی که به تأمین اهداف انفرادی و سازمانی منجر گردد؛ صورت می گیرد. به زبان ساده هر کسب و کاری دارای تعدادی محصول (خدمات یا کالا) بوده و به دنبال ارائه بیش تر و بهتر محصولات خود است.
در مدل فیلیپ کاتلر عملا شما از یک مسیری وارد شده، با تحقیقات بازار و پیچیدگیهای بازار شروع میکنید. پس از جمعآوری اطلاعات مورد نیاز ، فرایند خود را برای تشکیل بازار هدف و انتخاب بازار هدف آغاز کرده و بر روی مشتریان هدف متمرکز میشوید . در مرحله بعد چند فرآیند هم زمان انجام میشود، محصولات و خدمات، قیمت گذاری، مشوق های مشتری ،گستره توزیع و پخش و موارد دیگر مشخص میشوند. پس از آن وارد مرحله اجرا شده و همواره به کنترل مراحل اجرا شده پرداخته میشود. در بازاریابی دیجیتال نیز از همین رویکرد استفاده شده، با این تفاوت که از ابزارهای دیجیتال در آن استفاده میگردد.
در این میان رشتههای تخصصی در دیجیتال مارکتینگ مانند ویدئو مارکتینگ(بازاریابی ویدئویی)، وایرال مارکتینگ (بازاریابی ویروسی)، کانتنت مارگیتینگ (بازاریابی محتوایی)، گیمیفیکیشن، پروموشن کدها وجود دارند. در واقع عمیق شدن روی این روشها با توجه به اهداف کسب و کار شما موجب کسب نتیجه بهتر میگردد. برای مثال وقتی میخواهید در گوگل بیشتر دیده شوید مقوله کانتنت مارکتینگ به شدت مفید است. زیرا تهیه محتوا مناسب و باکیفیت بازدید سایت شما را افزایش داده و طبق الگوریتمهای گوگل جایگاه بالاتری کسب خواهید کرد.
پیچیدگیهای بازاریابی باید توسط یک سری دسته بندی و مرحله بندی آسان شوند و با یک نگاه کلی باید متوجه شد با توجه به نوع کسب و کار به کدام یک از بخش های بازاریابی دیجیتال نیاز است و کدام یک از کمپین های دیجیتال مارکتینگ باید استفاده شود.
از آن جایی که فضای دیجیتال بیش از گذشته در دسترس است و ابزار دیجیتال دارای ویژگی های استثنائی بسیاری است؛ این امکان فراهم شده که بتوان با هزینههای بسیار پایین تر به حجم بیش تری از مخاطبین دسترسی داشت. این تحولات باعث شده دیجیتال مارکتینگ نسبت به سایر روشهای بازاریابی مورد توجه بیشتری قرار گیرد. البته باید توجه داشت به دلیل وجود اطلاعات فراوان و عموما آشفته، مخاطبین در میان حجم انبوهی از دادههای ورودی دچار سردرگمی شده و قادر نخواهند بود به درستی دادهها و اطلاعات موردنظر خود را بیابند.
امروزه فعالیت هیچ کسب و کاری بدون توجه جدی و افزایش سطح سرمایه گذاری بر دیجیتال مارکتینگ انجام نمی شود. چون هزینه های بسیار کمتری را متحمل میشود. هم چنین چون به تدریج مخاطبین در حال کوچ از نگاه سنتی به نگاه دیجیتال هستند، بازاریابی در فضای سنتی پر هزینه و کم بازده به نظر میرسد. از این رو باید با آشنایی با روشها و ابزارهای دیجیتال مارکتینگ، مدیریت آنها، به کارگیری متخصصین این حوزه و بهره مندی از مشاوره تخصصی آنها در جهت توسعه کسب وکار به درستی گام برداشت.
نه تنها حضور در فضای دیجیتال بلکه ارائه نقاط تمایز از سایر رقبا برای مخاطبان روش ها و نکات بسیاری دارد که نیاز به بررسی استراتژی کسب و کار در وهله اول و سپس برنامه ریزی خواهد داشت. در این سری از مقالات با عنوان دیجیتال مارکتینگ چیست؟” به بررسی گام های دیجیتال مارکتینگ که عبارتند از: تحلیل بازار، بخش بندی بازار، هدف گذاری بازار، تعیین جایگاه در بازار پرداخته و در پایان نیز موارد موجود در معجون بازاریابی” به دقت بررسی می شود.
معجون یا آمیخته بازاریابی، به این دلیل آمیخته نام گرفته که شامل موارد مختلفی میباشد، اما هیچ یک از این مراحل خود به تنهایی معنایی ندارند و در کنار یکدیگر شکل میگیرند.
چهار عنصر معجون بازاریابی که در دیجیتال مارکتینگ به 4p معروف است عبارتند از : product – price – place – promotion
با معانی : محصول – قیمت – بازار – تشویق ها.
برای محصولات به شکل خدمات سه عنصر دیگر نیز به موارد فوق افزوده شده و معجون بازاریابی شامل 7p خواهد بود. این هفت عنصر عبارتند از : product – price – place – promotion – people – process – physical evidence
با معانی : محصول – قیمت – بازار – تشویق ها – کارمندان و پرسنل – فرآیندها – دارایی های فیزیکی.
این موارد هم زمان میتوانند بر خود محصول و کیفیت آن تاثیر بگذارند. به همین دلیل به آن آمیخته بازاریابی گویند. بنابراین در برنامه ریزی بازاریابی باید این موارد را مدیریت نمود. برای مثال قیمت را تغییر داد، شبکه توزیع و محدوده توزیع را مدیریت کرد، انواع پروموشنها و روش های تشویقی را تعریف نمود. محدوده نیروی انسانی را تعیین کرد. به تعیین داراییها پرداخت .
در این گام تقریبا مرحله طراحی پایان یافته و سپس باید وارد مرحله اجرا شد. در ادامه این مجموعه مقالات هر یک از عناصر معجون بازاریابی به طور جداگانه بررسی خواهند شد.
بدون پوزیشنینگ یا تعیین جایگاه در بازار فرآیند تاثیرگذاری درازمدت بر مخاطب و درنتیجه افزایش میزان فروش در اثر برند شدن کسب و کار رخ نمی دهد. بدون پوزیشن کردن یک کسب و کار خدمت یا کالایی را اصطلاحا به شکل فلهای عرضه میکند که در صورت تغییر نام آن تفاوتی برای مشتریان ایجاد نمیشود.
با پوزیشنینگ در واقع مشخص میشود که کسب و کار قصد دارد با چه گروهی از مشتریان و در چه جایگاهی محصولات خود را ارائه نماید. در این مرحله شما تعیین میکنید محصول شما در ذهن مخاطب چه جایگاهی دارد. آیا محصول در ذهن مخاطب در سطح بالا قرار دارد، در سطح متوسط قرار دارد و یا در سطح پایین.
به عنوان مثال یک خودرو را در نظر بگیرید که مخصوص جوانان است و با هزینه تقریبی متوسط رو به بالا تهیه شده است. در اینجا ارائه دهنده خودرو این گروه از مشتریان را هدف گذاری نموده است و خود را با یک محصول معین و ویژگیهای مشخص آن در ذهن مشتری پوزیشن میکند.
در واقع در یک فرآیند دیجیتال مارکتینگ موفق، برند باید به مرحلهای رسیده باشد که با طرح این پرسش برای گروه خاص از مشتریان که چه کالایی را مناسب خود میدانند؛ بلافاصله نام آن برند و محصول به عنوان یکی از گزینهها به ذهن مشتریان بیاید. دست یابی به این امر آسان نبوده و کسب و کار باید از روزهای آغازین شروع به کار خود تلاش کند با روشهای صحیح دیجیتال مارکتینگ و پوزیشنینگ برای کسب و حفظ چنین جایگاهی تلاش نماید.
هنگامی که شما بر ساختن جایگاه محصول خود در ذهن مخاطب کار میکنید، در واقع میخواهید تصور و ذهنیت آنها را نسبت به برند خود بسازید. هدف شما در جایگاه سازی نشان دادن ارزش خاصی از محصول شما است که در محصول رقبا نمیتوان به ان دست یافت و همین تفاوت موجب میشود برند شما در ذهن مخاطب نقش ببند.
در واقع در این گام از دیجیتال مارکتینگ بخشهای انتخابی از جامعه مشتریان هدف باز هم کوچکتر میشود. در این صورت است که میتوان به طور متمرکز و مستقیم در ذهن و قلب مشتریان هدف نفوذ کرد. در نتیجه این موضوع انتقال پیام در روند بازاریابی، تبلیغات و دیجیتال مارکتینگ به مشتریان به طور کامل صورت خواهد گرفت.
از مهم ترین دلایل برای هدف گذاری بازار صرف بودجه تبلیغات و بخصوص دیجیتال مارکتینگ در بخش هایی ست که بیش ترین بازگشت سرمایه را برای کسب و کار به دنبال خواهند داشت. به این وسیله می توان پروموشن ها را نیز به طور هدفمند طراحی کرد.
به عنوان مثال مک دونالد بزرگ ترین رستوران زنجیره ای در جهان هنگامی که بخش اصلی مشتریان آن را نوجوانان، جوانان و خانواده هایی عموما با فرزندان کم سن و سال تشکیل می داد؛ در محیط رستوران های خود امکاناتی مانند اینترنت رایگان”، وعده غذایی شاد” که به نحوی شامل شخصیت های کارتون های والت دیزنی میشد، محل بازی کودکان” و… را ارائه داد. اما با گذشت سالها هنگامی که جامعه مشتریان آن به افراد میانسال تغییر یافت و با کاهش فروش مواجه گردید؛ در هدف گذاری جدید خود منو غذایی سالمتر و انواع قهوه را گنجاند.
به این ترتیب در دیجیتال مارکتینگ هدف گذاری بازار در مقاطع زمانی مختلف جهت صرف صحیح و دقیق سرمایه و جذب مشتریان بیش تر بسیار حیاتی خواهد بود.
باید توجه داشت گام بخش بندی بازار در دیجیتال مارکتینگ عموما براساس محصول صورت می گیرد. برای محصولات عمومی بخش بندی بازار چندان معنای خاصی ندارد. به عنوان مثال کالای شیر در سبد لبنیات یک محصول عمومی است. در همین مثال چنانچه محصول یک نوع شیر با افزودنی های خاص و یا روش تهیه ی خاص خود باشد دیگر یک کالای عمومی نبوده و بخش بندی بازار برای آن ارزشمند است.
هدف از این مرحله آن است که یک کسب و کار بتواند با بودجه محدودی که دارد به حداکتر تعداد مشتری و در نتیجه راندمان و درآمد بیش تری دست یابد. در صورت عدم بخش بندی باید به روش بازار عمومی عمل کرد که در ادامه هزینه های بالاتری را تحمیل خواهد کرد. این امر باعث هدفمند کردن حرکات تبلیغاتی و متمرکز شدن بودجه و انرژی در دسته ای از مشتریان است که بازار اصلی کسب و کار را تشکیل می دهند.
البته شاید در مراحل پایانی یک برند شناخته شده امکان توسعه گروههای هدف خود را داشته باشد اما در آغاز راه یک کسب و کار استفاده از نقاط خاص و بخش بندی های خاص که براساس مطالعات بدست آمده بهینه تر است.
بخش بندی بازار یک بحث کاملا تخصصی میباشد. نکته قابل توجه این است در ذهن افراد به صورت پیش فرض علاقه به فراگیری تمام بازار وجود دارد. عمده افراد در بازار تمایل دارند محصولات و خدمات خود را به شکلی تعریف نمایند که همه در بخشهای مختلف بازار مشتری آنها باشند. این موضوع اشتباه رایج بزرگی است که همواره رخ میدهد. برای مثال یک میوه فروشی در منطقهای مشخص به منظور فروش حداکثری اگر صرفا میوههای متنوع در کلاسهای مختلف کیفی را فراهم کرده و طبق نیاز مشتری میوه با کیفیت متناسب تهیه نکند، قطعا دچار زیان خواهد شد.
اصولا باید بازار را محدود کرد و برروی آن سرمایه گذاری نمود. زیرا همواره باید این نکته را در نظر داشت منابع تخصیص داده شده، محدود هستند. البته برندهای بزرگی مانند کوکاکولا منابع وسیعی را جهت تبلیغات محصولات خود را در اختیار داشته و همه بازار را در محدوده خود قرار دادهاند. اما باید به یاد داشت محصولاتی با چنین ویژگی بسیار اندک هستند. همچنین باید در نظر داشت در این سطح نیاز به توان بازاریابی و برندینگ فوق العاده بالا و هزینه بسیار گزاف میباشد. بنابراین بسیار حائز اهمیت است تا جامعه هدف و مخاطبین به طور دقیق مشخص شده تا از منابع موجود در بهینهترین حالت استفاده گردد.
جهت آشنایی با سایر گام ها و مراحل دیجیتال مارکتینگ به دیگر بخش های این سری از مقالات با عنوان دیجیتال مارکتینگ چیست؟” مراجعه نمایید.
مکاتب مختلف و متنوعی در بحث بازاریابی وجود دارند. یکی از این مکاتب که با نگاهی جامع، تجویزی و به صورت مرحله به مرحله فرآیند مدیریت بازاریابی را بیان میکند، مدل بازاریابی فیلیپ کاتلر میباشد. بدین منظور جهت بازاربابی باید فرآیند طراحی، اجرا و کنترل صورت گیرد. این مکتب در بخش طراحی مراحل مختلفی شامل تحقیقات بازار، تقسیم بندی بازار، انتخاب مشتری هدف، فرآیند طراحی آمیخته بازاریابی که خود متشکل از پارامترهای مختلفی بوده و بر خرید مخاطب تاثیرگذار هستند،را تعریف کرده است. سپس مرحله اجرای فرآیندهای طراحی شده صورت گرفته و همواره کنترل و ارزیابی امور انجام شده، باید در مراحل کاری قرار گیرد.
اولین گام جهت تدوین برنامه دیجیتال مارکتینگ برای یک کسب و کار پس از شناخت استراتژیهای آن، تحلیل بازار است. تحلیل بازار یک کار کارشناسی است که شناخت جامع و دقیقی از وضعیت بازار بدست میدهد. آگاهی از ذائقه و نیاز مشتریان، جهت فروش محصول، امری ضروری است. با شناخت کامل مشتریان میتوان گام های بعدی را بدرستی برداشت.
بنابراین در فرآیند تحلیل بازار، باید از ذهنیت مخاطب، قیمتی که حاضر است بابت ارزش محصول شما پرداخت کند، نیاز و علایق او آگاه پیدا کرد، هم زمان باید عملکرد رقبا را مورد بررسی قرار داده، تا نقاط ضعف را خود در مقایسه با آنها به دست آورده و درصدد اصلاح و بهبود این نقاط برآییم. همچنین اطلاع از روندهای موجود در بازار، مراکز تجمع مشتریان، بایدها و نبایدها و بسیاری موارد دیگر، موجب میشود تا مرحله تحقیق و تحلیل بازار، یکی از آیتمهای اساسی و زیربنایی موفقیت یا عدم موفقیت یک کسب و کار را تشکیل دهد.
در گذشته نه چندان دور شاید این موضوع به خصوص افرادی که به کار اجرایی اعتقاد داشتند، معنا نداشت. اما امروزه آغاز یک کسب و کار بدون تحقیقات حرفهای، ریسک بزرگی را در ادامه مراحل کار ایجاد کرده و منجر به رخداد شکستهای بعدی میشود. همچنین با تحقیق و تحلیل بازار، دید خود را گسترش داده و موارد بیشتری جهت سرمایه گذاری بالاتر و حرفهایتر میابید.
هرچند تحقیقات بازار برای گام تحلیل بازار در یک پروژه دیجیتال مارکتینگ در کشور ما نقاط کنترلی بسیاری دارد. و جامعه در برابر ارائه کامل و صحیح اطلاعات تا حدودی از خود مقاومت نشان میدهد؛ با این وجود روشهایی برای رسیدن به نتایج نسبتا مطلوب وجود دارد.
چنانچه مرحله تحلیل بازار به درستی انجام شود نه تنها شناخت مناسبی از وضعیت کلی بازار را می دهد بلکه به کمک آن می توان از قابل قبول بودن میزان رشد و توسعه کسب و کار در آینده اطمینان حاصل کرد.
جهت کسب اطلاعات بیشتر در خصوص سایر گام های دیجیتال مارکتینگ به دیگر مقالات این سری با عنوان دیجیتال مارکتینگ چیست؟” مراجعه نمائید.
اولین و مهمترین عنصر معجون بازاریابی در تعریف دیجیتال مارکتینگ فیلیپ کاتلر، (product) یا محصول است. یک کسب و کار دارای تعدادی محصول است. گاهی با وجود اینکه این محصولات مشخصاند؛ ممکن است در گام نخست یعنی تحقیقات بازار یا مارکتینگ سرچ، لازم باشد در محصولات تغییراتی ایجاد شود. این فرآیند "طراحی محصول" نامیده میشود.
البته این امکان نیز وجود دارد که در سایر گامهای بعدی، نیز لازم باشد برخی تغییرات بر روی محصولات ایجاد شود. این تغییرات وما تغییرات اساسی نخواهند بود.
به عنوان مثال یک کارخانه تولید بستنی را در نظر بگیرید که جامعه هدف خود را گروههای سنی پایینتر قرار میدهد. این کارخانه با توجه به اصول بازاریابی و حتی دیجیتال مارکتینگ میتواند در مرحله طراحی محصول، تغییراتی در بستهبندیهای خود ایجاد کند تا بتواند در جذب مخاطب هدف موفقتر عمل کند.
طراحی محصول که امروز به یک دانش و شغل تخصصی تبدیل شده که با کمک آن میتوان نتایج هوشمندانه و متمایز از رقبا ایجاد کرد. بنابراین آگاهی کامل و برنامهریزی در خصوص اینکه یک کسب و کار قصد دارد چه مسیر دیجیتال مارکتینگ را طی کند، چه محصولاتی را ارائه دهد و این محصولات تا چه حد در راستای پوزیشن یابی کسب و کار است؛ برای رسیدن به اهداف استراتژیهای دیجیتال مارکتینگ ضروری است.
درک عناصر تشکیل دهنده یک محصول و موارد لازم برای فروش موفقیت آمیز، بازاریابی محصول نامیده میشود. محصول نقش مهمی در توسعه استراتژی آمیخته بازاریابی دارد که این عناصر شامل مکان، قیمت و پروموشن میشود. از طریق تعریف ویژگیها و مزایای محصول، بقیه عناصر آمیخته بازاریابی مشخص میشوند.
جهت آشنایی کامل با مراحل و اصول دیجیتال مارکتینگ به سایر مقالات این مجموعه با عنوان "دیجیتال مارکتینگ چیست؟" مراجعه نمایید.
منبع: https://bit.ly/2TalnQS
دارایی های فیزیکی یک کسب و کار شامل مواردی از جمله دفتر کار تا نحوه پوشش کارکنان آن می شود. این امر در محصولات به صورت کالا از تاثیرگذاری کم تری برخوردار است چرا که تمرکز مشتریان بر میزان کیفیت کالاست. اما در محصولات به صورت خدمات که کالایی به صورت فیزیکی و قابل مشاهده وجود ندارد، موارد قابل مشاهده فوق نقش جایگزین و پررنگی پیدا می کند.
جهت آشنایی با سایر عناصر معجون بازاریابی و دیگر مراحل دیجیتال مارکتینگ به مقاله دیجیتال مارکتینگ چیست؟” مراجعه نمایید.
منبع: https://bit.ly/3a9WyeB
دلیل چنین شرایطی می تواند عدم آشنایی مشتریان به نحوه سفارش و دریافت خدمات و نیز پیچیده و دردسرساز بودن این فرآیندها باشد که تا حد زیادی مخاطب را از خود دور می سازد. بنابراین بسیار مهم است که فرآیندها تا حد امکان آسان و قابل دستیابی برای کاربر بوده و به صورت سازمانی نیز برای تمام واحدها شفاف باشد.
هر چقدر فرآیندها محکم تر و ساده تر در کنار یکدیگر قرار گیرند علاوه بر اینکه تجربه کاربری بهتری ایجاد خواهند کرد، باعث بروز شرایط مستحکم تر و جامع تری برای ارائه خدمات نیز می شوند. نقاط ضعف احتمالی موجود در فرآیندها و امکان بروز خطا در آن ها می تواند بر روند کاری و طی مسیر دیجیتال مارکتینگ کسب و کار و مشتریان تاثیر بگذارد.
همانگونه که در محصولات به صورت کالا کیفیت و نحوه عملکرد کالا اهمیت بسیاری دارد در خدمات نیز فرآیندها نشان دهنده عملکرد بوده و از اهمیت بالایی برخوردارند.
جهت آشنایی با سایر عناصر معجون بازاریابی و مراحل دیجیتال مارکتینگ به سری مقالات دیجیتال مارکتینگ چیست؟” مراجعه نمایید.
منبع: https://bit.ly/2I02Hhv
پرسنل یا کارمندان شامل تمام افرادی میشود که به طور مستقیم یا غیر مستقیم درگیر هستند.
اهمیت پرسنل در کسب و کارها چیست؟
از آنجایی که ارتباط پرسنل با مشتریان در نقاط تماس (touch points) اتفاق میافتد، نحوه رفتار و برخورد آنها بسیار حائز اهمیت است. هنگامی که یک کسب و کار محصولی را به صورت خدمات ارائه میدهد، دیگر کالایی به صورت فیزیکی وجود ندارد تا مشتری در لحظه اول با مشاهدهی آن، کیفیت کالا را ارزیابی کند. در اینجا آنچه اهمیت مییابد و در نگاه اول نشان دهنده کیفیت خدمات خواهد بود، نحوهی برخورد کارمندان با مشتریان است. چرا که در اکثر اوقات خدمات توسط افراد و کارکنان یک کسب و کار به مشتریان ارائه میشود.
این موضوع را به خاطر داشته باشید که مردم از افرادی خرید میکنند که تجربه خوبی به لحاظ نحوه برخورد و ارائه خدمات برای آنها ایجاد میکنند. بنابراین نوع نگرش، مهارت ارتباط با مشتری و ظاهر کارمندان در سازمان بسیار مهم است. حتی در کسب و کارهای کوچک، پرسنل بسیار مهم هستند. چه بسا که به دلیل کوچکی کسب و کار، پرسنل اهمیت بیشتری نسبت به کارکنان یک سازمان بزرگ داشته باشند. به عنوان مثال، در رابطه با اهمیت پرسنل در کسب و کارهای کوچک میتوان به کارکنان یک آرایشگاه کوچک اشاره کرد. اگر شما برای کوتاهی مو به آرایشگاهی مراجعه کنید که آرایشگر برخورد مناسبی با شما نداشته باشد یا موهای شما را خوب کوتاه نکند، شما دیگر به آن آرایشگاه مراجعه نخواهید کرد.
مثال دیگری که در رابطه با اهمیت پرسنل در کسب و کارها میتوان زد صنعت هواپیمایی است. در صنعت هواپیمایی، به لباس و نحوه ارائه و پذیرایی مهمانداران توجه بسیار زیادی میشود، این اهمیت به قدری زیاد است که موسسات آموزشی زیادی در سرتاسر دنیا به ارائه خدمات آموزشی برای تربیت مهمانداران میپردازند.
بنابراین نقش کارکنان و برنامه ریزیهایی که برای آنها صورت گرفته، نحوه گزینش آنها و میزان تناسب با شغل و جایگاه از نکات حائز اهمیت است.
بنابراین از آنجایی که پرسنل از عناصر بسیار مهم در آمیخته بازاریابی است، اگر کسب و کار شما در حوزه خدمات مشغول به فعالیت است، بهتر است به دنبال افرادی باشید که موجب موفقیت کسب و کار شما خواهند شد.
جهت کسب آگاهی بیشتر در خصوص سایر عناصر معجون بازاریابی، به مقالات موجود در لینک های زیر مراجعه نمایید. هم چنین برای آشنایی با اصول دیجیتال مارکتینگ مجموعه مقالات با عنوان دیجیتال مارکتینگ چیست؟” مطالعه بفرمایید.
در معجون بازاریابی کاتلر، در تعریف دیجیتال مارکتینگ، عنصر چهارم Promotion یا تشویق ها می باشد. پروموشن مجموعهی هر آن چیزی است که یک کسب و کار برای معرفی، ارائه و توسعه فروش محصولات خود انجام میدهد.
در دیجیتال مارکتینگ، پروموشنها انواع متفاوت دارد که میتوان به این موارد اشاره کرد: پروموشن بر مبنای قیمت، بر مبنای نحوه پرداخت هزینه محصول، بر مبنای حجم و میزان خرید، بر اساس دورههای خرید و مناسبتهای زمانی خاص، بر مبنای خرید ترکیبی از چند محصول و غیره. از معروفترین پروموشنها، تخفیف است که در عین حال کم اثرترین نوع نیز میباشد.
یکی از تاثیرگذارترین نوع پروموشنها در یک برنامه دیجیتال مارکتینگ اصولی مدلی است که براساس یک فرآیند کاملا حرفهای به آن دسته از مشتریان که کسب و کار را به سایرین معرفی میکنند و هم چنین به گروهی که از طریق معرفی آنها محصولی را خریداری کنند، هدایا و پاداش هایی ارائه میگردد.
آخرین نوع پروموشن تبلیغات است. در دنیای واقعی تبلیغات به معنای حضور در رسانههای جمعی مانند بیلبورد، آگهی تلوزیونی و غیره است. این نوع از پروموشن در یک برنامه بازاریابی و دیجیتال مارکتینگ زمانی ارائه میشود که گام های قبلی به طور کامل صورت گرفته و به نتیجه رسیده باشند.
برای آشنایی با سایر عناصر معجون بازاریابی به مجموعه مقالات دیجیتال مارکتینگ چیست؟” مراجعه نمایید.
منبع: https://bit.ly/2Tlmhdl
در این گام از دیجیتال مارکتینگ گستره جغرافیایی ارائه خدمات به مشتریان بررسی و تعیین می شود. در خدمات به صورت کالا مسئله حائز اهمیت حمل و نقل کالا و رساندن آن به دست مشتریان است. این تفکر که با همه گیر شدن ابزارها و فضای دیجیتال دیگر مرز جغرافیایی برای بازار یک کسب و کار در فرآیند دیجیتال مارکتینگ وجود ندارد تا حدودی صحیح است.
در واقع می توان با بازاریابی صحیح و بکارگیری اصول دیجیتال مارکتینگ مشتریانی داشت که از سراسر کشور به صورت اینترنتی کالا و خدمات یک کسب و کار را خریداری می کنند. حال مسئله این است که یک کسب و کار با توجه به سرمایه و امکانات خود تا چه حد می تواند محصولات را برای مشتری ارسال نماید.
این مورد برای محصولات با شرایط خاص نگهداری و حمل و نقل حتی در مقیاس کوچکتر شهری اهمیت می یابد. به عنوان مثال محصولی مانند یک دارو که توسط مشتری از یک داروخانه اینترنتی خریداری شده است آیا به موقع و در سلامت فیزیکی کامل به دست مشتری خواهد رسید.
در چنین مواردی اغلب حوزه کاری تعریف شده در دیجیتال مارکتینگ محدود به همان شهری خواهد بود که مرکز فروش در آن قرار دارد و تا زمانی که مراکز جدید در نقاط دیگر تاسیس نگردد به همان منطقه جغرافیایی محدود خواهد بود.
هم چنین از آنجایی که در بسیاری از کالاها مواردی چون خدمات پس از فروش بسیار مهم است گستره جغرافیایی ارائه کالا و خدمات در امر بازاریابی، دیجیتال مارکتینگ و در نتیجه جلب اعتماد مشتریان بسیار مهم خواهد بود.
منبع: https://bit.ly/386qwPp
عنصر دوم در معجون بازاریابی فیلیپ کاتلر در دیجیتال مارکتینگ، price یا قیمت نام دارد.
قیمت مقدار پولی است که مشتریان شما باید در ازای محصول یا خدمات شما بپردازند. قیمت گذاری محصولات می تواند به شرکت و کسب و کارتان در دستیابی به سود، پشتیبانی از موقعیت یابی محصول و تکمیل آمیخته بازاریابی کسب و کار کمک کند.
این موضوع که محصولات یک کسب و کار قبل از ورود به بازار با چه قیمتی ارائه شوند، موضوع بسیار مهمی است و برای تعیین آن باید در گام شناسایی و مطالعات بازار از مراحل آمیخته دیجیتال مارکتینگ، کار کارشناسی دقیق صورت گیرد.
قیمت گذاری یکی از چهار عنصر اصلی آمیخته بازاریابی در مدل 4P است. قیمتگذاری تنها عنصر درآمد زا در آمیخته بازاریابی است (سه عنصر دیگر برای کسب و کار هزینه ایجاد میکنند). همچنین قیمت گذاری به شدت با مدل کسب وکار مرتبط است. مدل کسب و کار، بازنمایی مفهومی از جریان درآمد شرکت است. هرگونه تغییر قابل توجه در قیمت، روی دوام یک مدل خاص تأثیر میگذارد.
استراتژی قیمت گذاری، باید موقعیت محصول را در بازار منعکس کند و قیمت حاصله باید هزینه هر کالا و حاشیه سود را پوشش دهد. قیمتی که برای محصولات خود در نظر میگیرید نباید کسب و کار شما را به عنوان یک کسب و کار محتاط یا کسب و کاری با قیمت بالاتر از ارزش محصولاتش در اذهان مخاطبین مطرح کند.
برای قیمتگذاری شناخت در زمینههایی مانند: سطح توان مالی مشتریان، قیمت رقبا، سطح انتظار مخاطبین، انتخاب مخاطبان بسیار ضروری است. کسب و کار و متخصصین دیجیتال مارکتینگ با کمک اطلاعات جمع آوری شده در این زمینهها، میتوانند در زمینههای بسیاری که برای قیمت گذاری مناسب” ضروری اند، شناخت کافی را به دست یابند و در نهایت با توجه به موارد فوق و براساس محصول طراحی شده و پوزیشنی که در گام پوزیشنینگ از دیجیتال مارکتینگ برای برند در نظرگرفته شده است، قیمت تعیین میگردد.
منبع مقاله: https://bit.ly/383pzHt
در این مقاله قصد داریم به این سوال پاسخ دهیم که چرا بهتر است کسب و کارها برخی خدمات دیجیتال مارکتینگ را برون سپاری کنند و مزایای برون سپاری خدمات دیجیتال مارکتینگ چیست؟
بازاریابی در فضای دیجیتال شاخهها و حوزههای بسیار متنوعی دارد. بازاریابی دیجیتال بسیار گسترده است برای همین تخصص های متنوعی برای این حوزه بازاریابی به وجود آمده است و نیازمند آشنایی مجریان بازاریابی با صفر تا صد دیجیتال مارکتینگ است.
به عنوان مثال زمانی که در شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام تبلیغ می کنید نیازمند کمک و مشاوره یک متخصص بازاریابی شبکه های اجتماعی هستید یا اگر برای حضور در فضای دیجیتال وب سایت طراحی و راه اندازی کرده اید نیازمند کمک متخصص سئو برای بهینه سازی سایت در موتورهای جستجو و اجرای حرفهای استراتژی بازاریابی محتوا به کمک متخصص تولید کننده محتوا سئو شده و کپی رایتینگ حرفهای برای قرار دادن محتواهای جذاب در سایت میباشید.
بسیاری از کسب و کارهای بزرگ به راحتی با راه اندازی واحد دیجیتال مارکتینگ و استخدام متخصصین و کارشناسان حرفهای دیجیتال مارکتینگ میتوانند به خوبی اقدامات بازاریابی دیجیتال را به صورت حرفه ای انجام دهند اما این موضوع عملاً برای کسب و کارهای کوچک و متوسط امکان پذیر نمی باشد.
اما با برون سپاری خدمات دیجیتال مارکتینگ کسب و کارها میتوانند با صرف هزینه معقول و متناسب با بودجههای بازاریابی اقدامات حرفه ای بازاریابی دیجیتال برای کسب و کار شما انجام می شود.
با برون سپاری اقدامات دیجیتال مارکتینگ به امکاناتی دسترسی خواهید داشت که در صورتی که خودتان بخواهید برای استفاده از آنها هزینه کنید نیازمند پرداخت هزینههای بالایی خواهید بود.
در صورت برون سپاری خدمات دیجیتال مارکتینگ دیگر مجبور نیستید هزینههای بالایی برای استخدام و تربیت کارشناس دیجیتال مارکتینگ بپردازید و بدون داشتن واحد دیجیتال مارکتینگ در کسب و کار خود می توانید خدمات حرفه ای بازاریابی دیجیتال را همچون کسب و کارهای بزرگ در اختیار داشته باشید.
ادامه دارد.
منبع مقاله: https://bit.ly/2xeAaTa
درباره این سایت